تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

همراه

 

تنهایی

چیزی بود که تمام امروز در پیاده روی سه ساعته همراه من بود 

وقتی تمام خیابان ها را راه میرفتم

وقتی دستم را روی دیوار سنگی آن خیابان تاریک میکشیدم

وقتی از وسط پارک رد میشدم 

تنهایی بود که سایه انداخته بود روی همه چیز ..تنهایی همراه همیشگی جدا نشدنی من !

۰ نظر

بگذریم...

 

  • اما به هرحال همیشه تنها هستی و تنهایی تو را می‌خورد و خرد می‌کند.من قیافه‌ام خیلی شکسته شده و موهایم سفید شده و فکر آینده خفه‌ام می‌کند ، ولی بگذریم...بگذریم... بگذریم .

       از نامه‌های فروغ فرخ‌زاد به ابراهیم گلستان

 

۰ نظر

The one and only

 

اگر یک بار و تنها یک بار در تمام زندگیم به حرف قلبم گوش کرده باشم همین یک مورد شرکت نکردن در آزمون‌ های استخدامی وزارت بهداشت است ! و وقتی همه ازم میپرسند خب تهش میخوای چی کار کنی؟ میخوای بری یا ارشد بخونی!؟ با یک جواب نمیدونم بحثو میبندم ! 

بله ، من آدم استخدام و شغل دولتی نیستم و این تنها چیزی‌ست که در مورد خودم خیلی خوب میدانم در باقی موارد پر از شک و تردیدم .

۰ نظر

بدون تعارف

 

اگر حال روحیتان افتضاح است و بعد از ۲۴سال زندگی هیچ‌کس را ندارید که بی‌مقدمه برایش بنویسید حالم خیلی بده و سند را فشار دهید،شما یک بدبخت هستید!

۰ نظر

من

 

احساس می‌کنم که مدت‌هاست نمیتوانم حسی را که واقعا و عمیقا لمسش میکنم بنویسم . احساس میکنم که از خودم فاصله دارم ، از وجودم ، از آنچه که درون من خودش را به در و دیوار میکوبد . نه میتوانم بنویسمش نه حتی میتوانم به آن فکر کنم . قبل‌تر ها خوشبخت‌تر بودم چون حداقلش میتوانستم دقیقا بگویم که چه احساسی دارم .

۰ نظر
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان