تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

آموخته‌ای از 365 روزی که گذشت :

 

دست از تلاش‌های زیاد و پافشاری‌های بیهوده ، برای چیزهایی که نتیجه‌شون از اول مشخصه بردار ، و رها کردن رو تمرین کن !

هرکسی از ظن خود

 

در واقع هر دوست داشتنی ، خود رو در معرض تنها شدن تازه‌ای قرار دادنه ! سرتو بنداز پایین و به زندگی خودت برس 

لاو ایز عه پیس او شت هانی !

۰ نظر

شاید سال‌های بعد

 

توی زندگی لحظه هایی هست که توی یک صلح عمیق با خودت هستی ، منتظر نیستی ، غمگین نیستی ، شاکی نیستی ، درواقع یکجور توقف موقت بین اندوه‌های همیشگی انسان تنهای قرن معاصر ! یک توقف کوتاه که میدانی قرار نیست این صلح تا ابد پایدار باشد ، میدانی که این گوی انقدر شکننده است که اگر دست از پا خطا کنی ، اگر دستت بلرزد ، و بی علت حتی ، شاید ناگهان جلوی چشمهایت تکه تکه شود و تو پرت شوی توی تاریک و روشنی که دچارش بودی ! 

توی زندگی لحظه هایی هست که برایت مهم نیست نرسیده ای ، جا مانده ای ، کنار مانده ای ، توی یک ارامش مطلقی ، کتابت را برمیداری و کنار پنجره با صدای باران و علیرضا قربانی به این فکر میکنی که کاش عمر این ثبات، بیش باد !

۰ نظر
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان