تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

شاید سال‌های بعد

 

توی زندگی لحظه هایی هست که توی یک صلح عمیق با خودت هستی ، منتظر نیستی ، غمگین نیستی ، شاکی نیستی ، درواقع یکجور توقف موقت بین اندوه‌های همیشگی انسان تنهای قرن معاصر ! یک توقف کوتاه که میدانی قرار نیست این صلح تا ابد پایدار باشد ، میدانی که این گوی انقدر شکننده است که اگر دست از پا خطا کنی ، اگر دستت بلرزد ، و بی علت حتی ، شاید ناگهان جلوی چشمهایت تکه تکه شود و تو پرت شوی توی تاریک و روشنی که دچارش بودی ! 

توی زندگی لحظه هایی هست که برایت مهم نیست نرسیده ای ، جا مانده ای ، کنار مانده ای ، توی یک ارامش مطلقی ، کتابت را برمیداری و کنار پنجره با صدای باران و علیرضا قربانی به این فکر میکنی که کاش عمر این ثبات، بیش باد !

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان