تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

لبه‌های تیز درد

 

به میم گفتم میدونم که تموم شده ، ولی چیزی که هربار بهش فکر میکنم قلبم تیر میکشه ( من این جمله رو قبلن هم گفته بودم، اما اینروزها لمسش کرده‌ام ، که چطور میشود به وقت یاد اوردن چیزی قلبت تیر بکشد ! ) اینه که چرا باید تموم میشد؟ 

 

About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان