تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

در این تاریکی بی‌انتها تنها چیزی که از سقوط نجاتم داد،خیال بود؛

 

 

دلم کاغذی بود که هرشب مچاله می‌شد ، و هرروز صبح قبل از شروع بازش می‌کردم و تلاشی که چروک‌هایش را صاف کنم . 

 

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان