تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

تا از این خواب بد بلند شوم

 

من میترسم ،از اینکه نصفه شب یه عده با قمه میریزن تو بیمارستانمون و همه رو تهدید میکنن میترسم ، از اینکه یبار دارم تو خیابون راه میرم یکی کیفمو بزنه میترسم، از اینکه هربار تو ماشین میشینم سرم از شدت فکرهای وحشتناک درد میگیره میترسم. 

من از اینکه قیمت یه گوشی اندازه ی حقوق یه سال منه میترسم. از قیمت پراید و دلار و طلا و بنزین میترسم. از اینکه همه چیز از کنترلم خارجه میترسم 

از امار کشته‌های کرونا میترسم ، از عدد و رقم میترسم ، از پاییز و آنفولانزای H1N1 میترسم . از واکسن انفولانزا بزنم یا نه میترسم .

ساعت دو شبه ، من توی تختم چمباتمه زدم و از شدت ترسهام گز گرفتم و حالم بده . این روزها که عین یه کابوس ناتمام میگذرن دارن منو از پا درمیارن . من هیچوقت قد اینروزها احساس ضعیف بودن و بی قدرت بودن نداشتم . کاش بیای و منو از این خواب بد بیدار کنی ، بغلم کنی و بگی دیگه چیزی برای ترسیدن وجود نداره ، بگی اون روزهای سیاه یه خواب وحشتناک طولانی بودن و گذشتن ... من اونقدر از زندگی ترسیده‌م که نمیدونم باید به کدوم مأمنی پناه ببرم ...

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان