تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

بدون عنوان

 

امروز صبح تو محل کار بحث یجوری رفت سمت تجاوز ، یعنی بحث جدی‌ای نبود از یه شوخی رسید به این موضوع، بعد یکی برگشت وسط همون شوخی و خنده گفت تجاوز الان دیگه معنی نداره که . من در حالی که اثرات خنده روی صورتم کمرنگ و کمرنگ تر میشد بهش زل زدم و با نگاهم ازش خواستم که منظورش رو توضیح بده ، که ادامه داد والا الان دیگه تجاوز معنی نداره همه چیز دلبخواهی !بعد من به سکوتم ادامه دادم و فکر کردم که من اینجا و بین این آدمها چیکار میکنم!

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان