تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

در گذار سالها

 

آدمهایی که برای مدت طولانی ما رو ندیدن ، مثلا هفت یا هشت سال، بهتر از هرکس دیگه ‌ای میتونند متوجه شکستن ما در طول زمان بشن ، میتونند بفهمند که برق چشمامون رفته ، سرزندگیمون کم شده و خنده‌هامون چقدر سطحی‌تر شده ! دوستی رو دیدم بعد از حدود هشت سال، پریروز که دیدمش پرسید خسته‌ای ؟ گفتم نه خوبم . امروز که دوباره همو دیدیم یکم راجب وضعیت مملکت حرف زدیم و بی‌فردایی پیش رومون ! بعد وسطای حرفمون یهو برگشت گفت دفعه پیش که دیدمت بنظرم یکم دپرس بودی و الان میفهمم چرا ! بعد بهم گفت که زیاد فکر نکنم . منم خندیدم و گفتم باشه . بهش گفتم این روزا مثل خیلیای دیگه فشار روانی وحشتناکی رومه چون میبینم که با این که صبح تا شب دارم کار میکنم بازم ول معطلم جلوی آرزوهام ! بعد دوباره بهم گفت که لطفا راجب همه چیز عمیق و زیاد فکر نکن !

صداقت توی حرف‌هاش و حالت چهره‌اش موقع حرف زدن،اینکه یجوری حرف میزد که انگار واقعا نگران منه ، باعث شد تمام ساعت‌های بعدی دیدارمون رو به این فکر کنم که من چقدر نسبت به قبلم تغییر کردم ، چقدر دیگه صدام انرژی نداره، چشم‌هام چقدر همیشه خسته‌ست و لبخندهام چقدر مصنوعی شده . 

بله، کاش کمی به خودم فکر کنم پیش از انکه خیلی دیر شود!

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان