تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

ماه به ماه

 

استوری‌ها را یک به یک ورق میزنم ، اخرین بهار قرن ، اخرین شب فلان سال ، اولین فلان چیز . و به این فکر میکنم که چرا مدت‌هاست هیچ چیز برای من هیچ معنی‌ای خاصی نداشته . عزیز من ، بهار من گذشته است ، من همه‌ی زندگیم را ، محکوم این زمستان یخزده‌ام . طعم یک دلمردگی را در همه ی ساعت‌های زندگی‌ام ،در دهانم حس میکنم ، مزه‌اش میکنم ، خودم غمگین میشوم ، خودم را امیدوار میکنم ، خودم امیدهایم را از دست میدهم . زندگی من همین است.. هرروز ، تکرار روز قبل ، ادامه دادن انتخاب‌های اشتباه قبل .. و زندگی ... زندگی که در قلبم فرو می‌رود!

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان