تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

خانه‌ از پایبست ویران است

 

یکی از همکارهام یک ماه دیگه طرحش تموم میشه دیگه نمیخواد تمدید کنه . حرفشم اینه که دیگه نمیتونم شوهرمو راضی کنم که طرحمو تمدید کنم و بیام سر کار .و چرا شوهرش نمیذاره ؟ چون میخواد بچه‌دار شه . همه‌ی اینها منو به وحشت میندازه .از وقتی وارد محیط کار شدم بیشتر با این واقعیت رو به رو شدم که خانم‌ها برای رضایت شوهرهاشون چه کارهایی که نمیکنن و از چه خواسته‌هایی که نمیگذرن!و خیالبافی‌های منو راجب زندگی مشترک نیست و نابود کرده .  یبار که باهم شیفت بودیم ازش پرسیدم یعنی واقعا میخواین بعد سه سال مستقل و کارمند بودن برین خونه بمونین؟ گفت اره ! من که از تعجب چشم‌هام گرد شده بود گفتم براتون سخت نیست؟؟ گفت چرا ولی خب دیگه ! همه‌ی اینچیزها منو وحشت‌زده و غمگین میکنه ! خانم‌های مدرن با ظاهر مدرن ، پوشش مدرن ، تحصیل کرده و از نظر مالی مستقل که بازم همسر براشون بزرگترین دستاورد زندگیه! که باید قانع و راضی نگهش داری  حتی به قیمت گذشتن از هویت خودت! جدا فکر میکنم تا وقتی این افکار پوسیده تو ذهن خیلی از خانمهای ایرانیه ، هشت مارس و حقوق زن و اتاقی از آن خود ول معطلن !

 

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان