تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

.

 

تمام وجود من پر شده از نفرت . من از محل کارم ، از همکارهایم ، از بیمارهای توی بخشمان ، از رنگ آبی دیوارهای بخش متنفرم. از گوشی موبایلم که آنقد کم طاقت و عصبی‌ام که چندباری پرتش کرده‌ام یک طرف دیگر ، از صدای جویدن ادم‌ها موقع غذا خوردن ، و حتی از صدای نخ کشیدن دندان‌ها متنفرم . از بیدار شدن از خواب متنفرم چون که بیشترش از زندگی بیزارم . از زندگی‌ای که هیچ چیزش انطوری که دوست دارم نیست . از آینده‌ی نامعلوم ، از اینکه مدام منتظر سر ماهم تا حقوقم واریز شود و ببینم هنوز چقدر زیاد برای رسیدن به حداقل آرزوهایم کم دارم . از کارهای تکراری هرروز در محل کار ، از ماساژ قلبی بیماران cprبرگشتی و مردنی بخش، از ریختن آب مقطر توی ویال داروها از همه ی اینکارهای کوچک و جزئی متنفرم . از جز به جز همه چیز زندگی‌ام کلافه‌ام . از خانه‌ی کوچکمان که هیچ کنجی نداری که برای خودت باشد تا سرت را فرو کنی توی بیچارگی خودت ، از صدای تلویزیون و رسانه‌ی منفور که همیشه همه جای خانه پیچیده ، کلافه‌ام .هرروز بلند میشوم و اینهمه کلافگی و نفرت را با خودم حمل میکنم. آدم باید یک‌جایی داشته باشد که حال بدش را ببرد آنجا و برای چیزی یا کسی اهمیت داشته باشد. همانجایی که ما هیچوقت نداشتیم.

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان