تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

اوهوم ، دقیقا همینطوره

 

یبار تمام کارهای عجیب و شاخ‌درآوری که تو این دوماهه تو محیط کارم دیده بودم رو اینجا نوشتم و تا خواستم ذخیره و انتشار رو بزنم دستم خورد و کلا صفحه رو بستم . اول خیلی حیفم اومد از اون همه زمانی که گذاشتم واسه نوشتن.ولی بعد فکر کردم شاید واقعا نباید اون همه سیاهی و پلیدی اینجا ثبت میشد.شاید باید رها کرد که بره.الان فقط میخوام بگم من تو همین دوماهه اونقدری نامردی و کمبودها و عقده‌های جمع شده تو وجود آدما و زیر پا خالی کردن دیدم که دیگه هیچ شأن و ارزشی برای این اشرف مخلوقات قائل نیستم و میدونم که هیچ کاری،تاکید میکنم هیچ کاری از بشر دو پا بعید نیست و جدا میتونم بگم دیگه هیچ انتظاری ازش ندارم. و کاملا مومن شدم به جمله‌ی لوث و جا و بیجا بکار برده‌ شده‌ی: آنچه که مرا نکشد ،قوی‌ترم میکند !

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان