تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

این شعر رو یه کاغذ نوشته شده بود،جا مونده وسط کتاب دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم

 

چشمان تو شبچراغ سیاه من بود

مرثیه‌ی دردناک من بود

مرثیه دردناک و وحشت تدفینِ زنده به گوری که منم ، من

.

.

بگذار سنگینیِ امواجِ دیرگذرِ دریایِ شبچراغیِ خاطره‌ی تو را در کوفتگیِ روح خود احساس کنم

بگذار آتشکده‌ی بزرگِ خاموشیِ بی‌ایمانِ تو مرا در حریقِ فریادهایم خاکستر کند.

 

شاملو

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان