تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

آفرین عزیزم واقعا گند زدی


من واقعا یجوری بی‌حوصله و کسل و امروزو بگذرونیم ببینیم فردا چی پیش میاد و هی حالا تا بعد زندگی می‌کنم که مثلا انگار هفتادو خورده‌ای سالمه،سی سال کارمند استخدامی اداره‌ای بودم و حالا با ماهی دو و خورده‌ای حقوق ثابت تو بازنشتگی‌ام ، دوتا بچه‌ی جوون دارم که ازدواج کردن و یه نوه هم دارم،شوهرم هم چندسال پیشا مرده،پول بازنشستگیمو گذاشتم بانک و یه سودی ازش میگیرم، هرروز تو خونه میشینم و انگار که دیگه زورامو زده باشم و الکمو آویخته باشم،شب به شب هم قرصای قلبمو میچینم تو جاش و میخوابم . تا صبح فردا، تکرار روز قبلم ، و روز قبل ترش ، و تمام روزای چندسال اخیرم.
همینقدر زوال زده‌م یعنی . حقا که گند زدم 
۳ نظر
ناشناس
۱۱ فروردين ۰۱:۱۹
لااقل 11 فروردین سال 98 رو به خاطر اینکه 12 فروردین میخواد بیاد گند نزن دیگه:)
همین 11 ام رو خوش باش:))

پاسخ :


خوشم خب :) بیشتر منظورم انفعالی بود که انگار دارم بهش دچار میشم
آواره
۱۱ فروردين ۰۱:۲۹
چرا اینجوری شدیم ما؟

پاسخ :


خیلی دلایل زیاد و جورواجوری داره که واسه هرکسی متفاوته ،هیچکدوم هم توجیهش نمیکنن اما :/
آواره
۱۱ فروردين ۰۱:۴۹
متاسفم واقعا. حست حال من رو هم به خوبی وصف کرد

پاسخ :

امیدوارم به زودی یه کاری کنیم و رخت بطالتو بکنیم بندازیم دور :/
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان