تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

پنهان کردن چیزهای زیادی پشت چیزی دیگر



از صبح زده بودیم از شهر بیرون و هیچ هدف مشخصی نداشتیم و حتی فکر ناهارمان را نکرده بودیم ، توی راه آنقدر با آهنگ‌های مورد علاقه‌ی‌مان فریاد زدیم و خواندیم که صدایمان گرفت ، حتی به آن خانم‌هایی که کنار ساحل به ما تذکر دادند که مانتو‌هایتان کوتاه‌ست و رنگ لباسی که زیرش پوشیدین هم مشخص است نگفتیم که به شما مربوط نیست ، حتی به راننده‌ی ماشینی که موقع دور زدنش زده بود پشت ماشین‌ و سپر را شکست نپریدیم و چیزی نگفتیم ، فقط با آهنگ‌های مورد علاقه‌یمان فریاد زدیم و توی ماشینی که شیشه‌هایش دودی بود رقصیدیم و توی دریا دویدیم و لباس‌هایمان خیس شد و باران گرفتتمان و خیس‌تر شدیم ، برای سگ‌ کنار دریا باقی‌مانده‌ی غذای ناهارمان را گذاشتیم و انقدر از صبحش خندیده بودیم که شکم‌هایمان درد گرفته بود . 

ما چهارتا دختر بیست و یکی/دو ساله بودیم که از صبح از شهر زده بودیم بیرون و با آهنگ‌های مورد علاقه‌ی‌مان فریاد زده بودیم که یادمان برود چه آرزو‌هایی داریم که از فردا حتی از ما دورتر از قبل می‌شوند ، که فراموش کنیم توی کله‌ی هرچهارتایمان گذاشتن و رفتن دارد خودش را به در و دیوار می‌کوبد ، که فراموش کنیم سیاست چیز کثیف و بی‌رحمی‌ست که به ما و آینده و آرزوهایمان توجه نمی‌کند ، ما چهارتا دختر بیست و یکی/دو ساله بودیم که می‌خواستیم خیلی چیزها را پشت خنده‌ها و فریادهایمان مخفی کنیم و بگوییم هیچ جایمان از هیچ‌جای این زندگی درد نمی‌کند .

۵ نظر
محدثه //
۱۶ مرداد ۲۳:۱۲
خیلى خوب بود.. خیلى. خوندن نوشته هات مزه داد چه برسه به دیدن چنتا دختر جوون که کنار دریا لذت میبرن :)
واقعا لازمه این بیرون رفتن از شهر، هر چند وقت لازمه آقا.

پاسخ :

به به سلام :)) 
قربون شما ^_^

ولی واسه یه عده که ما رو دیدن لذت نداشت که اومدن بهمون تذکر دادن واسه پوشش:/

واقعا لازمه گاهی ادم خودشو بزنه به کوچه علی‌چپ و یادش بره یسری چیزا :)
ستاره
۱۷ مرداد ۰۹:۲۶
دیروزها دوست گفت امید چیزی جز خودفریبی نیست و من فکر کردم من به همین خودفریبی زنده ام و حالا اسمش هرچه میخواهد باشد من میخواهمش و برای ادامه بهش نیاز دارم..

پاسخ :

پس اینجوری میشه گفت کل مفاهیم دیگه‌ی زندگی مثل خوشبختی و ... هم خودفریبین اما حقیقت دردناکه باید گریزگاهی باشه که بهش پناه ببری حتی اگه خود فریبی باشه
ستاره
۱۷ مرداد ۰۹:۲۶
منزل نو مبارک جانم .. [قلب] و [بوسه]

پاسخ :

ممنون :)
ستاره
۱۷ مرداد ۰۹:۴۵
از اون لحظه هایی که میشه اسمش رو گذاشت زندگی واقعی.. خیلی خوبه.. آدما نیاز دارن که خیلی از اشک ها و فریاد ها رو پشت این خنده ها و جیغ زدن ها پنهان کنن.. 

الهی که خدا که آگاه به درون دلهاست به حق این خنده ها و شادیها اجابت کنه آرزوهات رو . و از ته دل بخندی .. از ته دل شادی کنی.. آمین.. آمین.. آمیییین... 

پاسخ :

مرسی از دعا‌های قشنگت عزیز دل:) من هم برات همین‌ها رو آرزو دارم ، خنده‌های از ته دل و شادی زیاد 
محدثه //
۱۷ مرداد ۱۷:۴۱
سلام :d
فدات :)
هرکارى که ما انجام بدیم، واسه یه عده اى قابل تحمل نیس، چه نحوه ى بروز خوشیمون و چه ناخوشیمون.. 
اون عده گو تو هِل اصن آقا :))

پاسخ :


گل گفتی =))
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان