تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

و ناتوانی این دست‌های سیمانی



با همین دستِ خالی و سردم 

با همین دستِ خالی و سردم 

با همین دستِ خالی و سردم 

با همین دستِ خالی و سردم 

.

.

.

با دهانی جریده از فریـاد !

۱ نظر
ستاره
۱۹ خرداد ۱۰:۵۳
با همین دست خالی و سرد.. 

کسی چه می دونه؟!؟! 

شاید توی همین گیرو داری که نجات دهنده ایم.. خدا با دستای خالی و سرد یک نفر نجاتمان دهد.. 

کسی چه میدونه؟!! هوم؟!!!

پاسخ :


از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمیداند :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان