تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

به ما از لذت‌های دنیا فقط بغض داشتنش رسیده

من امروز دلم میخواست برای همه‌ی آدم‌های توی خیابون گریه کنم،برای پیر مردی که تو پلاستیک تو دستش نون کشمشی داشت ، برای پسربچه‌ی نوجوونی که با لباس مدرسه سیگار میشید و پشت لبش تازه سبز شده بود ، برای راننده ی اون پرشیای سفید که پیچید توی پمپ بنزین و راننده ی 206 خاکستری که برام موند تا از خیابون رد شم ، برای اون دختربچه‌ی دبستانی که مقنعش رو داده بود بالای سرش و میدووید سمت سوپرمارکت،برای اون دوتا آقای پیری که داشتن با هم سلام علیک میکردن ، اون آقایی که با کت و شلوار طوسی جلوی دکه داشت روزنامه ها رونگاه میکرد ، اون خانمی که با دست پر از دست فروش پرسید تربچه دسته‌ای چنده ؟؟ 

من امروز دلم میخواست به حال همه‌ی آدم‌های به ظاهر آروم و راضی اطرافم گریه کنم ، و برای خودم ، برای خودم بیشتر از همه....


پ‌نوشت: پس دلتنگی‌های ما کی تموم میشه؟اصلا تموم میشه؟؟

۳ نظر
محدثه //
۲۰ اسفند ۲۲:۴۵
فکر نمیکنم تموم بشه... چون من خودم به شخصه حتى وقتى گوش شیطون کر یه اتفاق خوبى میوفته و خوشحالم، یهو وسطش بغض میکنم! یعنى توى اوج خوشى هم دلتنگى هست، ناخوشىِ الانمون که جاى خود داره..

پاسخ :

به قول چهرازی: انگار ما را با دل تنگ زاده‌اند ...
خیلی بدن اینروزا ، خیلی خیلی زیاد ، وقتی فکر میکنم چجوری دارم تحملشون میکنم گریم میگیره 
کاش بگذره،کاش بشه که بگذره
محدثه //
۲۱ اسفند ۰۰:۴۳
میگن میگذره.. میگن هم شب هست و هم روز.. میگن... 
امیدوارم با چشم خودمون ببینیم این چیزا رو.
منم گاهى این سوال رو از خودم میپرسم، اینکه چجورى این همه بلا سرت اومده و هنوز زنده اى؟ شاید از اون چیزى که فکر میکنى خیلى قوى ترى

پاسخ :

اوهوم
ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود!!
ستاره
۰۵ خرداد ۱۲:۵۵
هرچی که میگذره حجم دلتنگی سنگین تر و فریادهای بیشتری توی گلو خفه میشه.. 

یه روزی دوست داشتم تمام مردمِ جهان رو به آغوش بکشم.. زخم های روحشون رو نوازش کنم و از دستِ دنیا نجاتشون بدم.. 

ولی حالا ... منتظرم یکی منو بغل کنه.. زخم های روحم رو نوازش کنه و منو از دستی/ دنیا نجات بده... 

پاسخ :

چقدر این سالها به دلتنگی هام اضافه شده ستاره 
چقدر شبها که دلم میخواست کسی میبود که این بغض لعنتی براش مهم باشه 
اما همیشه تنهایی بود و تنهایی و دلتنگی ، که بیشتر میشد 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان