تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

ماتم‌کده؛ خانه‌ای که در آن غم و اندوه حکم‌فرما باشد

دارم به آخرین پیامتان فکر میکنم

پیام‌های سوخته‌ی ناتمام

که مثل این سفر 

هیچ‌وقت به مقصد نرسید

به اینکه: نگرانم نبا...

به اینکه: از دور می‌بو...

به اینکه: تو هم مراقب خو...

دارم به انگشت‌های کسی فکر میکنم

که برایت نوشته‌ بود: رسیدی زنگ بزن عزیزم 

به باقی‌مانده‌ی شیشه‌ی عطرت روی میز

به پیراهن تازه‌ات

به اینکه مرا ببخش مادر

اگر این‌بار به‌جای سوغاتی،خاکسترم را برایت هدیه می‌آورم .


"داوود سوران"

پی‌نوشت: …

About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان