تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

در غروب روز تعطیل

درحالی که آهنگ «کولی» همایون شجریان در حال پخش شدن بودن و داشتم کتاب« سال بلوا » رو ورق میزدم و پاراگراف‌هایی که زیرشون خط کشیده بودم رو میخوندم،به این فکر کردم که واقعا به اونهایی که هنوز این کتاب رو نخوندن حسودیم میشه ، چون این فرصت رو دارن که برای اولین بار بخوننش و با خط به خط‌ش زندگی کنن ، لمسش کنن ، درد بکش و سردشون بشه ! با اینکه هنوز برای خودم تکراری نشده .

پی‌نوشت:عباس معروفی آدمیه که من همیشه حسرت ندیدنش رو خواهم داشت !



«دلم گرفته بود ، درخت‌ها در پشت مه هیچ معنایی نداشتند ،دلم می‌خواست گریه کنم ، نه برای کسی،نه برای چیزی ،فقط برای تنهایی خودم،و گریه هیچ معنایی نداشت .»


سال بلوا-عباس معروفی-صفحه ی ۲۰۴

۳ نظر
محدثه //
۱۵ آذر ۲۲:۵۸
هم آهنگ کولى همایون شجریان رو دوست دارم و هم سال بلوا رو....
و راجبش باهات موافقم :) عباس معروفى واقعا قشنگ مینویسه.. سمفونى مردگان هم ازش خوندم و به شدت دوسش دارم.
عمرش دراز باد :)

پاسخ :

:))
اره سمفونی مردگان که شاهکاره ، من تا چند روز بعد خوندنش هنوز از دنیاش بیرون نیومده بودم ، جالب اینه که روزایی که داشتم میخوندمش برف هم میومد :)

ستاره
۱۹ آذر ۱۳:۳۰
سال بلوا... یادم می‌مونه که حتما بخونمش... با این تعریفی که کردی شدیدا وسوسه شدم بخونمش... 
فعلا غرق در هبوط شریعتی شدم... 

پاسخ :

حتما حتما حتما بخونش ، بینظیره این قلم ...
ستاره
۱۹ آذر ۱۳:۴۹
«کولی» خیلی خوبه.. ممنونم ازت.. آخیش ... چه آرامشی...

پاسخ :

خواهش میکنم :) خوشحالم :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان