تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

مقوله‌ی خوشبختی

« مرده شور عقلتان را ببرد ،

عقل کذایی‌تان به چه کار من می‌آید؟اصلا به چه کار خودتان می‌آید؟

فقط حفظتان کرده است . آن هم ظاهرتان را.

مثل قانون حفاظت از محیط زیست کاری کرده است تا در یک جای امن بمانید .

از این خوشبختی قراردادی حالم به هم می‌خورد .

در طول این شانزده سال آرام آرام به یک آگهی تبلیغاتی خانوادگی تبدیل شده بودید.

همیشه راضی ، همیشه عاقل .

شما وفادار،درستکار،شرافتمند و هزارچیز دیگر بودید ولی خوشبخت نبودید


فریبا وفی / رویای تبت / صفحه‌ی 11

About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان