تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

شوقی نیست برای رسیدن

مزخرف تر از این نمیشه . یه حسی دارم که حتی نمیتونم با نوشتن توضیحش بدم . یه پوچی صرف .

میدونی سیاهی مطلق دقیقا چه رنگیه ؟ ذهنم الان اونجوریه . از هیچ کار و هیچ کس و هیچ چیز لذت نمیبرم . حوصله ی ادم های قدیمی زندگیمو ندارم حوصله ی ارتباط برقرار کردن با ادم های جدید هم ندارم . حوصله ی خودمو که بیشتر از همه  اینا ندارم . حوصله ی رویا بافی ندارم . حوصله ی فکر کردن به روزای خوب رو ندارم . حوصله ی شلوغی رو ندارم ، حوصله ی تنها رو هم ندارم . دلم نمیخواد بیدار باشم ، ولی حتی نمیتونم بخوابم . حوصله ی فکر کردن ندارم ، تصمیم میگیرم یه فیلم ببینم که از این فکرا دربیام ولی وسط فیلم صد بار stop میزنم و سرمو میذارم رو میز . حوصله ی خونه موندن ندارم ، حوصله ی بیرون رفتن رو هم ندارم شاید چون هیچ جایی برای رفتن ندارم . دلم فریاد زدن میخواد اما نمیتونم . دلم میخواد بتونم ادم ها رو باور کنم و نمیتونم .

پر از شکم ، پر از بی اعتمادی ، پر از تنفر حتی ! من همونی ام که به همه جمله های قشنگ قشنگ تحویل روانشناسی تحویل میدادم الان حتی حوصله ندارم یه خط از این مزخرف های انرژی مثبت به خودم بگم . جتی دلم نمیخواد دیگه از اول شروع کنم ، دلم نمیخواد دیگه بگم تو میتونی . دلم نمیخواد بگم اینده ی خوب رو خودت باید بسازی . هادی پاکزاد یه اهنگ داره که اسمش چیزی نیسته ، توش میگه چیزی نیست که بخوام بگم جایی نیست که بخوام برم هیشکی نیست که بخوام بیاد ، برای رفتن حاضرم ! این یعنی پوچی مطلق ، حسه الان من .

تنها چیزی که الان دلم میخواد اینه که این زندگی سراسر گه تموم شه . حس میکنم انقدر خستم که برای هر شروعی ، برای هر جمله ی امیدوارکننده ای دیره .

من حالم بده ، و تا جایی که میتونم ببینم هیچ نقطه ی روشنی برام وجود نداره .

من حالم بده و تو این دنیای بزرگِ لعنتی هیچ کس نیست من اینو بهش بگم و اون بفهمه که من واقعا چمه .


۱ نظر
ستاره
۲۸ شهریور ۰۰:۲۹
دختر حوا! هیچ کس خودش رو به اندازه‌ی خودش نمی‌شناسه. 

ما تنهاییم و این تنهایی رو توی تنهایی‌هامون بهتر درک می‌کنیم. 


یه‌روزی تموم می‌شه تموم این حال بد... باز میشه این در، صبح می‌شه این شب...

پاسخ :

تنها بودیم همیشه ، حتی وقتایی که تو یه جمع شلوغ مشغول خندیدنیم از ته دل و قربون صدقه ی هم میریم ، بهترین راه اینه که دوست شیم با این همراه همیشگی !
و من آن روز را انتظار میکشم …
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان