تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

او روزی تنهایی را اُوردوز خواهد کرد :)

ماهی یکبار لازمه که مثل دیشب درحالی که از سردرد و سینوس های پر  وزن سرم رسیده به چند کیلو و از اثر دوتا مسکنی که خوردم نمیتونم چشمم رو باز کنم یا دستمو تکون بدم ، با تب و لرز دست به گریبان باشم و خیس عرق زیر پتو چمباتمه زده باشم چون سردمه ، بعد دو ثانیه گرمم بشه و بیام بیرون از پتو ، دوباره سردم بشه و ... و تا نیمه های شب این سیکل مزخرف رو ادامه بدم ،و صبح با سردرد وحشتناک و بینی کیپ و گلو درد از خواب بلند شم و بعد از صبحانه درحالی که تو خونه تنهام و روی تختم ولو شده مشغول خوندن کتاب "همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها" هستم به این فکر کنم که تو اون شرایطم تنها کسی که ترکم نکرده خودمم !

پس منتظر کدوم خری هستی و خودِ خرتو انقدر اذیت میکنی؟ 

و آخرشم به این نتیجه برسم که مدت هاست منتظر هیچ خری نبوده ام و خودم هم نمیدونم چه مرگمه !

پ‌ن: نمیدونم سرماخوردگی در تابستون عقوبت کدوم گناه ناکردم بود !


۱ نظر
ستاره
۱۲ شهریور ۱۲:۰۵
و تنها کسی که هیچ‌وقت تنهام نمی‌ذاره، خودمم. وقتی بغض چنگ انداخته دور گلوم و دارم به تمام دنیا لبخند می‌زنم و بلند بلند می‌خندم به همه‌ی آدمایی که وقتی که باید، تنهام گذاشتن و سوختنم رو تماشا کردن. 

+دم‌نوش آویشن. چای آب‌لیمو عسل. سوپ جو. و چند روز استراحت الان واجبه برات. 

+زودتر خوب شو!

[گل]

پاسخ :

تنها کسی که نجاتم داده خودمم ..

+مرسی ازت ستاره ی عزیز :) بجز اولی بقیه از تجویز های مامان هم بود ، بهترم الان :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان