تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

چی شدیم ما ؟!!*

امروز با دوستم رفته بودم و در جواب تمام چه خبر هاش فقط گفتم سلامتی و گذاشتم فقط اون تعریف کنه از روزاش،و خودم بخاطر اینکه خیلی ساکت نباشم به صورت تلگرافی فقط یه چیز کلی از اتفاقات اخیر زندگیم گفتم ! الان داشتم با خودم فکر میکردم من همیشه خیلی حرف واسه زدن داشتم ، جوری که حتی گاهی فکر میکردم پرحرفیم ممکنه طرف مقابل رو اذیت کنه! چی شده که چند وقته اصلا حوصله ی حرف زدن ندارم ؟ ترجیح میدم بقیه حرف بزنن حتی با اینکه گاهی وسط حرفاشون تو افکار خودم غرق میشم ! چی شد اینجوری شدیم ؟ انقد خسته و کلافه از همه چیز که حتی علاقه ای به حرف زدن با اطرافیان رو ندارم ! تنها کسی که تو طول روز دلم میخواد هی برام حرف بزنه مامانه که هی ازش میپرسم چه خبر؟ تا تعریف کنه تا صداش رو بشنوم که باعث فراموشی همه بغضاست ! ولی خودم در جواب چه خبر های بقیه یا میگم سلامتی یا هیچی ، یا حوصله ندارم :/

*عنوان از رادیو چهرازی

۳ نظر
محدثه //
۳۰ مرداد ۱۷:۳۱
عنوان و منبعش *_* 
ولى فکر کنم زمانى اینجورى میشیم که بیشتر ذهنمون درگیره خودمونه. شاید هنوز موضع جدیدمون توى زندگى کامل مشخص نشده، یا مشخص شده و تثبیت نشده که دلمون نمیخواد راجبش با کسى حرف بزنیم... شاید دنبال چیزى میگردیم که فقط گوش میدیم، گوش میدیم ببینیم توى صحبتاى بقیه پیدا میشه یا نه و وقتى هم ازش ناامید میشیم و میدونیم تو صحبتاى این آدم پیداش نمیکنیم، ترجیح میدیم دیگه حرف نزنه و برگردیم به همون فکر و خیالاى خودمون...
کلا خیلى شاید دارم که بگم :))

پاسخ :

اره واقعا ، شاید بخاطر همین که یا خودمون و درست و غلط بودن تفکراتمون درگیریم ! 
شاید واسه اینه که از شنونده هامون نا امیدیم ! شاید حرف زدن بنظرمون اهمیتی نداره .. نمیدونم
کلی شاید وجود داره و شاید همشونم درشت باشن :)
ستاره
۳۱ مرداد ۰۰:۰۲
کم بودن افراد مورد اعتماد آدم رو به اینجا می‌رسونه. منم داشتم هچین روزایی رو. الانم بیشتر شنونده ام. 
رسیدن به اینجا خیلی هم خوبه. 
منم خیلی تکرار می کنم سکوت رو تا خوب یادش بگیرم. 

پاسخ :

کاش سکوت کنیم و دلمون از حرف در حال ترکیدن نباشه 
کاش سکوتمون از روی بی اعتمادی به ادم ها نباشه ...
محـ ـمد
۳۱ مرداد ۰۰:۴۵
به نظرم نمیشه برای همه چیز دنبال دلیل گشت..
حس و حال آدمی، بالا و پایین داره..
گاهی وقتا انقد قضاوتت میکنن که ترجیح میدی چیزی نگی.. ولی خب نگفتن و نگه داشتن بعضی حرفا هم برای آدم سخته..

میگن حرف دلت را امروز بگو.. اگر نگفتی، فردا می شود درد دل..

امیدوارم اونطوری که دوست دارید بتونید با کسی درد و دل کنید و حوصلشم پیش بیاد..

:)

پاسخ :

با خط دوم حرفتون دقیقا موافقم .
قضاوت ... قضاوت ، قضاوت لعنتی ! سکوتی که تو جمع اشناها و اطرافیان میکنم شاید از اینجا بیاد ، ولی سکوت تو جمع دوستای صمیمی رو نمیدونم از کجاست !
گاهی به این نتیجه میرسی که اینهمه گفتی چی شد ؟ پس نگو ..
مرسی:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان