تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

وقتی حقیقت رو فراموش کنی


وقتی تنهاییت رو فراموش کنی 

و این حقیقت رو که خودتی و خودت 

زندگی این واقعیت رو بارها و بارها بهت یاداوری میکنه

هربار دردناک‌ تر ، هربار بی رحمانه تر .

۰ نظر

تو میدونی؟

 

کاش حداقل آدم میدونست چی از زندگی میخواد !

 

پی‌نوشت: من فقط میدونم که چی نمیخوام ، اینم خودش قدمی رو به جلوئه شاید . 

۰ نظر

به من بگو


به من بگو که از این سالهای سرد که بگذریم ، از من ، تو و صورت‌های جوانمان چه چیزی باقی خواهد ماند؟

۰ نظر

در باب تراپی و التیام

 

 

چند روز پیش توی یوتوب به حرف جالبی از یکی که داشت در مورد پروسه تراپیش توضیح میداد رسید

گفتش که من شش ماه اول تراپیم اینطوری بود که فقط داشتم کارت میکشیدم و هیچ تغییری حس نمیکردم !

خیلی میفهمم این حرفشو ، اون مسیر ناامید کننده که گاهی فکر میکنی این هزینه‌ی زیادو بابت چی دارم پرداخت میکنم،من که هنوز همونم ! ولی یه لحظه‌ست ، یه لحظه که به خودت میای و میبینی پس تمام اون ماه‌ها و جزییات اون حرف‌ها چطور داره نتیجه‌ش رو میده . ( آن لحظه هزاربار تقدیم تو باد ) 

۰ نظر

برو‌ خود را باش

 

برین تراپی ، کتاب بخونین ، پادکست گوش بدین ، فیلم ببینین ، برای سلامت روانتون هزینه کنین،حتی هزینه‌‌های زیاد. 

من روانشناسیو قبول ندارم و ژست یه افسرده‌ی بازنده‌ از زندگی رو گرفتن نه تنها پز قشنگی نیست ، بلکه چیزی هم نیست که بخوای بهش ببالی ! برو به حال خودت برس دوست من 

۰ نظر

وقتی که مهم نیست

 

وقتی کسی برام مهمه براش انرژی میذارم ، بحث میکنم ، میخوام که توضیح بدم و توضیحشو بشنوم

وقتی دیگه مهم نباشی ، مهم نیستی ! اینجوریه که اره من خیلی بیخودم ، فقط تنهام بذار و برو :)

 

یهو میبینی تا روز قبلش داشتم جونمو برای حفظ این ارتباطه میذاشتم ، ولی یه آن و تو یه نقطه ، دیگه این طنابو نگه نمیدارم ، ولش میکنم ! اونقدر سریع که جا میخوری ، با خودت میگی عه مگه قرار نبود حالا حالاها باشه؟چرا رفت یهو؟ 

چون دیگه مهم نیستی ، همه چی از اهمیت داشتن میاد :) 

 

پی‌نوشت : ولی مطمئن باش قبلش تا سرحد جنون سعی کردم از جایگاه مهم بودنه کنارت نذارم ! ولی بارها گند زدی

۰ نظر

Have you ever?


تا حالا این احساس رو داشتی که مغزت در حال منفجر شدن باشه ؟

۰ نظر

Vision


اولین قدم برای خوشبختی به نظرم اینه که از عمق قلب و ذهنت باور کنی شایسته‌ی خوشبخت بودن هستی ، و از نقش یک آدم مغلوب و ناچار دربیای !

۰ نظر

تنیده در تاروپود جان


کاش میتوانستم یک روز را بدون احساس تنهایی به پایان برسانم !

۱ نظر

ماهی که بر خشک اوفتد،قیمت بداند آب را

 

در حالی که پدر پدر جد خودم رو با استرس ، اضطراب و انرژی منفی در آورده‌م ، هربار که این حجم از درون زخمی و دردمندم نمود جسمی پیدا میکنه و آشکار میشه ، با خودم قرار میذارم که دیگه انقدر ظالمانه با خودم رفتار نکنم ، ولی آدمی موجودیست فراموش کار

دو روز که بگذره و سلامتیش رو به دست بیاره ، فکر میکنه که این ویژگی چیزیه به صورت تضمینی مادام العمر در دستش خواهد بود 

ولی فاصله بین اینکه خوب باشی ، تا اینکه درگیر این دکتر و اون دکتر بشی حتی میتونه کمتر از یک روز باشه!

 

۰ نظر
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان