تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

تنیده در تاروپود جان


کاش میتوانستم یک روز را بدون احساس تنهایی به پایان برسانم !

۱ نظر

ماهی که بر خشک اوفتد،قیمت بداند آب را

 

در حالی که پدر پدر جد خودم رو با استرس ، اضطراب و انرژی منفی در آورده‌م ، هربار که این حجم از درون زخمی و دردمندم نمود جسمی پیدا میکنه و آشکار میشه ، با خودم قرار میذارم که دیگه انقدر ظالمانه با خودم رفتار نکنم ، ولی آدمی موجودیست فراموش کار

دو روز که بگذره و سلامتیش رو به دست بیاره ، فکر میکنه که این ویژگی چیزیه به صورت تضمینی مادام العمر در دستش خواهد بود 

ولی فاصله بین اینکه خوب باشی ، تا اینکه درگیر این دکتر و اون دکتر بشی حتی میتونه کمتر از یک روز باشه!

 

۰ نظر
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان