چند روز پیشا یکی پرسیده بود اگه یه آهنگ بودی اون آهنگ کدوم بود ! اون روز هرچقدر فکر کردم نتونستم جوابی واسش پیدا کنم ! مثلا اول فکر کردم هزار و یک شب ابی شاید ! چون هربار اونجاش که میگه «هزار میخونه آواز هزار و یک شب راز ...» گریهم میگیره و بلند باهاش میخونم ... بعد فکر کردم همزاد گوگوش ... « وقتی دنیا درد بی حرفی داره ، تویی که فریاد دردای منی » حتی فکر کردم همیشه غایب فریدون فروغی و ساغر هستی هایده هم جز انتخابام بودن !« تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی ، ندانم که چه بودی ، ندانم که چه هستی»
امشب بعد از فکر کنم یکی دو سال اهنگ ادامه بدهی رضا یزدانی پلی شد ! تمام خاطراتم با این آهنگ خالی شد جلوی چشمم و فهمیدم من اگه قرار بود یه آهنگ باشم شاید اون آهنگ همینه ...
« ادامه بده به لبخند ، به نگاه ، به جشن
از همان حرفهای ساده بزن
مثلا بگو چه روز بدی
چه غذای بینمکی
و هوا چه گرفتهست
ادامه بده
به معجزه
به حضور
به عطر
و از همان کارهای ساده بکن
مثلا بیا دکمه پیرهنم را بدوز
روزنامه بخوان
یا بزن زیر آواز بیحوصلگیت .
اما فقط ادامه
این روزهای هولناک را
بینمک ... بدون دکمه ... ابری »