روزی که اونقدری بالغ شده باشم که وسط دعوا و خشمم ، حرفهایی که دیگران راجب خودشون بهم زدن رو به روشون نیارم ، اون روز رو باید جشن بگیرم . روزی که از آدم ها نرنجم وقتی که وسط دعوا نکاتی که تو زمان دوستی بهشون گفتم رو بهم میگن ، عقب تر حتی ، روزی که با هیچ آدمی راجب خودم حرف نزنم ، نقاط ضعفم رو به کسی نگم ، اینکه نیاز نداشته باشم اصلا با کسی درد و دل کنم و از خودم و باگ های شخصیتم بگم ، اینکه اصلا انتظار رفاقت ، صداقت و وفاداری از کسی نداشته باشم ، اینکه با کسی بحث نکنم ، اینکه خوددار تر بشم ، اینکه تنهایی رو ، به معنای واقعی کلمه ، با تمام سختی ها و خراش هایی که روی روحم میندازه در آغوش بگیرم و خودم رو ، وجودم رو و افکارم رو دوست تر داشته باشم ، و فاصلهام رو به آدمهای ترسناک حفظ کنم ، اون روز قطعا روز تولد دوباره و رشد منه !
پینوشت : ثبت بشه اینجا تا بمونه تو یادم !