امروز نمیدونم چی شد که یاد اول راهنمایی افتادم و اینکه حفظ کردن قواعد صرف فعلهای عربی شاید اونوقت بزرگترین دغدغه و سخت ترین کاری بود که باید انجام میدادم . حالا چقدر فکر کردن بهش مسخره و خنده داره؟ ده سال دیگه وسط ۳۴سالگیم ، شاید یه روز بی مقدمه یاد این روزام بیوفتم ، یاد اینروزا بیوفتم و برام خندهدار باشه ادمی که سه روزمو خراب کرده ، خنده دار باشه اتفاق بی اهمیتی که ذرهای توش نقش نداشتم ولی مجبورم کردن که باور کنم مقصرم ، خنده دار باشه این شهر و این بیمارستان لعنتیش و آدمهای توش ، که فقط خواستن زمینت بزن تا فکر کنی که هیچی نیستی .ده سال بعد باید این روزها یادت بیاد و غصهت نشه که چقدر مفت روزهاتو از دست دادی . زمان که بگذره همه چیز ارزش خودشو از دست میده. ده سال دیگه ، هیچکدوم از اون ادمهای که اینروزا حالمو خراب کردن برام ذرهای اهمیت ندارن ، چون اونا تنها مثل یه پاراگراف بیارزش، تو یه کتاب بزرگن !