تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

چقدر واژه غریب است،هجای تازه بیاور

 

واقعا دیگه حوصله ندارم راجب عقایدم با کسی حرف بزنم ، یا مثلا اظهار نظرایی بکنم که مردم فکر کنن وای چه ادم روشن فکری! یه مدت خیلی تو این مودا بودم که اظهار فضلای قشنگ قشنگ کنم ،الان ولی واقعا حال و حوصله‌شو ندارم، ترجیح میدم هرجا کسی نظرشو گفت جای اینکه بگم « به نظر من » فقط لبخند بزنم . انقدر که همه چیز برام یبس و بی معنی شده ! احساس میکنم قبلا به اندازه کافی حرف زدم و نظراتمو گفتم :/

 

پی‌نوشت: پارسال اینروز اولین روز کاریم بود ! عجب سال سخت و صعب و وحشتناکی بود از همه جهت !!

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان