کتاب پرواز بر فراز آشیانه فاخته رو از کتابخونه مامانم برداشتم و دارم میخونم ، چاپ سوم کتابه برای سال ۶۳. ورقهای کاهیش زرد شدن و بوی رطوبت و کهنگی این سالها تو بطنش نشستن ، یه سری از صفحههاش پوک شده و پاره شده ، کتابش سنگینه ، یه جلد قطور آبی داره بدون هیچ طرح جلدی، در مجموع یعنی هیچ زیبایی و جذابیت بصریای نداره ، اما شدیدا گیراست ، اونقدری که نمیتونم زمین بذارمش . اخرین کتابی که اینقدر جذبم کرده بود مادام بواری بود که فکر کنم تابستان پارسال خونده بودمش ، و حالا دوباره یک کتاب تونسته اینقدر منو جذب خودش کنه که اصلا متوجه نمیشم کی از صفحهی ۱۵۰ رسیدم به ۱۸۴. کتابش سه برابر فیلمش خوبه و فکر میکنم این نظریه که یکی میگفت از کتاب خوب فیلم خوب درنمیاد و اگه فیلمی خوب بوده کتابش اونقدر نبوده کلا غلطه ! تو تمام بخشهای کتاب،چهرهی جک نیکلسون رو میذارم برای شخصیت مک مورفی داستان و فکر میکنم چه انتخاب دقیق و بینقصی . خلاصه که بینهایت دارم از خوندنش لذت میبرم توی این روزای گرم و مرطوب و شرجی.