خستهتر از آدمی بودم که صبح تا ۱۲ ظهر خوابیده بود و بعدش بلند شده باشد و کار مثبتی انجام نداده باشد. بنابراین از سه تا حالا بیشتر شبیه آدمی که دو شیفت عصر و شب کارکرده باشد خوابیدم . با صدای گوگوش که توی خانه فریاد میزند از خواب بلند شدهام ،ماگ چایام را گذاشتهام جلوی چشمهام و به صدای کنسرت گوگوش گوش میکنم،گاهی برمیگردم دلقک بازیهایش را نگاه میکنم ! و فکر میکنم واقعا آدمها انقدر پول دارند که کنسرت گوگوش؟؟ اینها را درحالی میگویم که خودم آرزو دارم بروم کنسرت ابی و فکر میکنم که کی ما یاد میگیریم به سلیقهی بقیه احترام بگذاریم؟؟ هیچوقت ، ما فکر میکنیم خیلی خوب و بی نقصیم و هرچی دوست داریم خیلی خوب و کنسرت ابی آره و کنسرت گوگوش نه !!
پدر کانال را عوض کرده ، از کنسرت گوگوش به شبکهی خبر، نشست امنیتی سانچی ، گلستان را سیل زده و مدیریت بحران مثل همیشه ، گویا به ایران بوئینگ هم تحویل نمیدهند . چایام سرد شده و میروم که ابجوش بریزم توش.