دوشنبه ۸ مرداد ۹۷
با خودم فکر میکند مهم نیست که فلانی با من چنین رفتاری دارد یا فلانی از من دلخوشی ندارد چون دوستی دارم که در همه حال برایم رفیق میماند ، بعدتر که ساکت میشوم و با خودم رو راست میشوم و دست از شیره مالیدن سر خودم برمیدارم،یادم میآید که همچین شخصی وجود ندارد ، کسی نیست که واقعا رفیقم باشم ، و این لحظه که میفهمی حقیقتا تک افتادهای ، لحظهی دردناکیست !
و چقدر بد است که بخاطر فرار از تنها ماندن و مقبول بودن بخواهیم نقش بازی کنیم ، چقدر بد است که همینجوری که هستی دوستی نخواهی داشت . و چقدر بد است که حقیقتت خریداری ندارد.