بعد از کارآموزی بیمارستان روان:
ما از بیرون میمونیم و به درِ بیمارستان روانی نگاه میکنیم و میگیم ، تیمارستان ، میگیم دیوونه خونه .
ما خیلی راحت به کسی که دچار افسردگی شده میگیم روانیه ،خیلی راحت انگ میزنیم که فلانی بچهش روانی شده بردنش تیمارستان ! ما با بینی عملی و موهای بلوند و تیپهای هماهنگ با آخرین مدها ، شبیه عقب موندههایِ بیسواد و بدون آگاهی هر کسی که سابقهی مصرف داروهای روان داره رو قضاوت میکنیم و متهمشون میکنیم چون دچار اختلال روانی شدن، درحالی که نمیدونیم توی بیمارستان های روانی پر از بیمارهاییه که تو سابقه ی خانوادگیشون ، خودسوزی برادر، خودکشی خواهر ، فوت مادر در کودکی و ازدواج اجباری ، والدین معتاد ، ضربه به سر و... وجود داره ، چیزی که هرکدومش به تنهایی عذاب بزرگیه و تحملش سلامت روانی خیلی بالایی میخواد!
کی وقتش میشه انقد راحت آدما رو قضاوت نکنیم وقتی نمیدونیم هرکس تو زندگیش چه دردهایی رو تحمل کرده و آیا ظرفیتش رو هم داشته؟
پنوشت: خوبه که همهمون بدونیم که هیچ بیماری و مشکلی اونقدر از ما و خونوادمون دور نیست که بخوایم به خودمون بنازیم و اونهایی که درگیرشن رو تحقیر کنیم