سه شنبه ۱۵ اسفند ۹۶
در طول ۲۴ساعت شبانه روز چندین و چندبار مامان و بابا در حال جر و بحثن ! همیشه همین بوده ، از وقتی بچه بودم و با صدای دعواشون گریه میکردم ،چه دوسه سال قبل که عصبی میشدم و به مرز سکته میرسیدم،چه الان که هدفون میذارم تو گوشم و صدای اهنگو تا ته بلند میکنم که هیچی نشنوم !و من واقعا نمیدونم چرا وقتی به مامان میگم یه پایان تلخ بهت از یه تلخیه بی پایانه ، فکر میکنه که صرفا دارم یچیزی میگم که گفته باشم،نمیدونم چرا بهش اعتقاد نداره !!
پینوشت : ابی داره میخونه : کمکم کن ، کمکم کن ! خرمن رخوت من شعله میخواد ...