تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

در ستایش جان‌پناهی به‌نام وبلاگ

با امروز،یک ساله که بار و کوچم رو جمع کردم و از بلاگفا اومدم اینجا و اینجا نوشتم . یک ساله که بیشتر حرف ها و فکرها و نظرهامو بجای اینکه برای شخص حاضری بگم ، اینجا نوشتمشون تا همیشه یادم بمونه تو یه تاریخی حسم راجب فلان موضوع چی بود و اگه چند سال بعد دیگه اون حس از بین رفته بود،طعمش همیشه برام یادگاری بمونه . حتی اگه خیلی تلخ بود .خب اینجا هیچوقت مثل خیلی از وبلاگهای دیگه پر از مخاطب نبود، ولی باعث شد که اینستاگرامم رو که دنبال کننده های کمی هم نداشت رو تخته کنم و فعال تر اینجا بنویسم. حس ادمی رو دارم که از شهر شلوغش مهاجرت کرده به روستای دنج و خلوت . چون وقتی از حس و حالات با اسم و هویت خودت توی اینستاگرام مینویسی ، انگار تمام ادم هایی که میشناسنت به خودشون اجازه میدن که قضاوتت کنن ولی باز هم هیچوقت منظورت رو متوجه نمیشن . وبلاگ اما اینطوری نیست ، اینجا میتونی از حقیقی ترین احساسهات بنویسی و مطمئن باشی حتی همون تعداد کمی از آدم هایی که میخونن،برای خوندن و فکر کردن بهش بیشتر از یه لایک کردن و کامنت قلب گذاشتن زمان صرف کردن.

هزارتا دلیل دارم که بخاطرش خوشحال باشم که اینجا مینویسم حتی اگه دو یا سه نفر بخوننش ، مهم ترینش اینه که تو بدترین شرایط همیشه حواسم بود یه جان پناه مثه اینجا وجود داره که بیام توش و غر بزنم ، مسخره کنم ، خوشحال باشم و ...

واقعا کی میدونه پنج سال دیگه اول اسفند که دارم اینجا رو میخونم کجام و دارم چیکار میکنم ؟؟ شاید موقع خوندن پست هام از احساس‌هایی که داشتم خندم بگیره ، شاید به ارزوهایی که اینجا نوشتم رسیده باشم ، شاید دلم برای دغدغه های بی اهمیت این روزهام تنگ شده باشه و هزارتا شاید دیگه .

۳ نظر
پرهـ امـ
۰۱ اسفند ۱۴:۴۶
شما قول بده تا پنج سال دیگه وبلاگت باشه و بنویسی .. بقیه اش مهم نیست :دی

پاسخ :

دیگه نخواستم تراژیکش کنم ولی منم معتقدم پنج سال دیگه کی زنده کی مرده اصن D:

ولی خب تجربه نشون داده همینطور که الان میرم نوشته های سال 90 رو میخونم ، پنج سال دیگه هم میام و نوشته های 96 رو میخونم و میگم عجبااا!! وبلاگ که احتمالا هست حالا اگه من همین ادمی مونده باشم که حوصله ی خوندنشو داشته باشم :/

پرهـ امـ
۰۱ اسفند ۱۵:۴۷
همممم : ))

در کل آدما دو دسته ان .. اونایی که بعد از هر دوره ی خاص زندگیشون وبلاگای قبلیشون رو میترکونند ..
و اونایی که نگه میدارند و همیشه هم مرور میکنند ..

چون خودم جز دسته ی اولم فکر و دیدم تراژیک طور گونه بود ! :دی

پاسخ :

من جز دسته‌ی دومم ، بخوامم نمیتونم گذشته رو کاملا پاک کنم ، حس میکنم باید جلوی چشمم باشه که چجوری بودم و چی گفتم و .. :)
محدثه //
۰۱ اسفند ۱۹:۵۷
چیزایى که گفتى، کاملا درسته، واقعا وبلاگ یه چیز دیگه ست. 
امیدوارم ٥سال دیگه به اون جایى که میخواى رسیده باشى و بیاى از موفقیت ها و زندگىِ دلخواهى که دارى تجربه ش میکنى، واسمون بنویسى، ما هم بخونیم و کلى ذوق کنیم واست :d 

پاسخ :


:))
مرسی مرسی =) همینطور واسه تو :)
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان