تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

من از کجا می‌آیم که اینچنین به بوی شب آغشته‌ام ؟

آنها تمام ساده‌لوحی یک قلب را 

با خود به قصر قصّه‌ها بردند

و اکنون دیگر

دیگر چگونه یک نفر به رقص برخواهد خاست

و گیسوان کودکی‌اش را 

در آب‌های جاری خواهد ریخت 

و سیب را که سرانجام چیده است و بوئیده است

در زیر پا لگد خواهد کرد ؟


*فروغ فرخ‌زاد

About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان