بیا بریم ، بیا زندگیمونو که جای زیادی هم نمیگیره بریزیم تو یه چمدون قهوه ای و بزنیم به چاک !
بریم یه جا همه چیزو از نو شروع کنیم . مهم نیست که 22 سال از زندگیمو به فنا دادم و الان له و لورده به گذشتم نگاه میکنم و حالم بد میشه !
بریم یه جا که من یادم نیاد تا الان هیچ کدوم از هدف هامو تا تهش نرفتم ، همه شونو نصفه راه وا دادم و الان احساس یه شکست خورده ی مطلق رو دارم .
بیا بریم یه جای جدید قبلش انگشت کنیم تو حلقمون و تمام باقی مونده های زندگی قبلی رو بالا بیاریم ، تمام هنرهایی که نصفه یاد گرفتیم ، علم هایی که نصفه یاد گرفتیم ! زبان انگلیسی رو که نصفه یاد گرفتیم ! ارزوهایی که نصفه ولش کردیم ، بیا این همه نصفه نیمه رو همینجا جا بذاریم و بریم .
اصلا هم گور پدر تمام جمله های قشنگ قشنگ دنیا که میگن فرار کار ادمای ترسوئه ، که ادم های موفق میمونن و میجنگن با زندگی ...
ببین ، من یه آدم ترسوئه بدبختم که دلم میخواد جا بزنم .
بیا بریم یه جا که مهم نباشه که آدم ترسوئه بدبختی بودی که جا زدی ، دوباره از اول شروع کن ...