تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

ما با هم تا حالا دریا نرفتیم !

لعنتی ، ما با هم تا حالا تا سر کوچه هم نرفتیم ! یعنی چرا ، با هم خیلی وقت ها به خیلی جاها رسیدیم ، از خیلی جاها همزمان با هم حرکت کردیم ! ولی باهم نبودیم ! این باهم کجا و اون باهم ! 

لعنتی ، حالا فکر کن ما با هم میرفتیم دریا ، رودخانه اصلا ! همین حاشیه ی شهر حتی ! ولی باهم بودیم ! باهم بودن حس قشنگیه لعنتی ! باهم بودن حتی میتونه مردن رو قشنگ کنه ! با هم بودن میتونه وقتی زندگی دستشو گذاشته بیخ گلوت و فشار میده ، بیاد دست‌هاشو بگیره و از دور گلوت برش داره . باهم بودن، باهم بودن لعنتی ، با هم بودن دونفری که کنار هم بودن ولی باهم نه ، لعنتی !


پی‌نوشت : تو رو شاید یه روزی قرض کردم ، به اندازه ی یک سفر کوتاه !

عنوان و پی‌نوشت ترانه‌ایه از مونا برزویی ، متاسفانه خواننده‌ی آهنگ علی لهراسبیه !

۱ نظر
ستاره
۱۹ آذر ۱۳:۲۶
خیلی خوب بود.. خیلی..

+ تو رو شاید یه روزی قرض کردم.. لعنتی..

++ چقدر قشنگ تر می‌شد دنیا.. 

پاسخ :

مرسی ازت :)
++خیلی قشنگ تر میشد دنیا ، اگه فقط کمی شبیه رویاهای ما بود :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان