یه جمله ای هم هست که حتما خوندین یا شنیدین : آرامشی را که امروز دارم مدیون انتظاری ست که از کسی ندارم . من به حقیقت محض بودن این جمله اعتقاد دارم ولی عمل کردن بهش یجور عجیبی سخته .
یعنی من باید بتونم با دوست های عجیب غریبم بگم و بخندم و انتظار نداشته باشم وقتی حالم بده اونا بیان بگن خرت به چند ! باید فامیل هامون رو دوست داشته باشم و انتظار نداشته باشم که اونا دقیقا مطابق علایق من باشن !باید اگه کاری از دستم بر میاد برای کسی انجام بدم و انتظار نداشته باشم که همیشه یادش بمونه و لااقل باهام درست رفتار کنه ! و خیلی انتظارات دیگه که معمولا از همه دارم خودم !
حالا یه درجه ی بالاتری از آرامش هم هست که وقتی به اون میرسی که اصلا انقدر" دیگران " دغدغه ات نباشن ! یعنی انقدر برات مهم نباشن ، کارهاشون ، حرف هاشون ، نظرشون راجب خودت و ... که خب اینم ندارم D: یعنی همش با خودم تو یه کشمکشیم که عامل اصلی همشونم همین دیگرانند . برام مهمه چرا فلانی باهام اونجوری رفتار کرد ! چرا وقتی داشتم باهاش حرف میزدم مثلا حواسش نبود ! چرا جلوم یجور رفتار کرد و پشت سرم اون حرف رو زد ! در واقع نمیتونم تو ذهنم انگشت وسطم رو حواله ی این دیگران کنم که مثه یه غول افتادن وسط مغزم :/ و این گاهی کلافم میکنه !
حالا از هفته ی پیش که کاراموزیام شروع شد تصمیم گرفتم این ترم انقد به دیگران و ما یتعلقُ بهِ شون اهمیت ندم ! در راستای همین تصمیم دشوارم هم امروز دوباره اینستاگرام ( این معضل هموارم ) رو بستم ! یعنی من درک نمیکنم وقتی انقدر اینستاگرام حرصم میده چرا مازوخیسم وارانه هی پیچمو دوباره باز میکنم ! اداها و تظاهرای ملت تو این مکان عقده گشایی یجوری حالمو بد میکنه که فک کنم اگه ماست و هندوانه رو با هم بخورم اونقد بد نشه !!!
تو روانشناسی ، یکی از علائم سلامت روان ، اینه که فرد چه در تنهایی چه در کنار دیگران حس خوبی داشته باشه و بتونه این رو بپذیره ! حالا حساب کنین چقدر سلامت روان داریم همه ! من یکی که خیلی با این فراری بودنم از مردم :))
راستی این ترم دوباره روانشناسی داریم ، میام از سخنان ارزشمند استادم آگاهتون میکنم !!
پی نوشت : عنوان هم درباره ی بازگشایی دوباره ی دانشگاه و ورودمون از خلوت خاص خودمون به جامعه ی دیوونه خونه ست :/
پی نوشت دو : از اونجایی که شروع فصل بی رحم تنهاییست ، احتمالا زیاده گویی هام اینجا بیشتر میشه ، پیشاپیش اگه میخونین ممنونم :)