عادت میکنیم ، به دورویی و تظاهر و ریا ، به سرمون رو عین کبک زیر برف کردن ، به مشهور کردن و میدون دادن به آدم هایی که شبیه واقعیت شون نیستند ، به جهان سومی بودن . انقدر ناخوداگاه عادت می کنیم که خودمون هم متوجه نمیشیم این چیزا کی برامون انقدر عادی شد؟ بعد میخوایم مثه همین ایده آل ها باشیم ، لباس هایی می پوشیم که دوست نداریم ولی اونا دوست دارن ، حرف هایی میزنیم که اونا میزنن . بعد دیگه حرف های خودمونو نمیزنیم ، لبخند های مصنوعی میزنیم برای دوربین ، میریم سفر که تو اینستاگرام عکس بذاریم ، میریم رستوران که تو اینستاگرام عکس بذاریم ، انقدر از واقعیت مون دور میشیم که یادمون میره چه کسایی واقعا بهمون میگن عزیزم و چه کسایی از رو تکیه کلام !
یادمون میره به آدم ها اعتماد کنیم چون همه از دور قشنگ بودن و از نزدیک هیچ ! بعدش هم یه کشور میسازیم با چند میلیون آدم که همه شبیه همیم ، شبیه هم قربون صدقه میریم ، شبیه هم تفریح میکنیم ! یه کشور که توش همه از دور قشنگن ، از خیلی دور . نزدیک که میشی پر از خطخطی ان ، پر از شیشه خورده ، پر از حالِ بد .
پ.نوشت : این رو دیروز نوشتم و گذاشتم اینستاگرام اما خب یه ربع بعد پاکش کردم ، اخه میدونین ، نمیشه جلوی ادم هایی که خودشون بر همین اصول پایبندن ، از این حرف ها زد :) برای اونها باید همون عکس میز غذا و یه روز عالی با عشقام رو پست کرد .
* خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست ...