تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

پرتو

خب 
فکر کردم وقتی همیشه میام و از گله هام مینویسم ، بی انصافیه که حس خوب رو ننویسم و ثبتش نکنم .
از دیروز تا امشب به دو تا از خواسته هام رسیدم، اولیش که تقریبا یه ارزو بود و تو پست ارزوهای نه چندان بزرگ گفته بودم . برادرم به مناسبت تولدم کتاب کلیدر رو - هر ده جلد رو - برام گرفت ، و بسی خوشحال و شعف ناک شدیم واسش=))
اما دومی ، ارزو نبود ، بیشتر تصور یه اتفاق خیلی بعید بود که صبح برای چند لحظه بهش فکر کردم-بدون اینکه حرفی راجبش به کسی بزنم - و بعد از ظهر در کمال ناباوری اتفاق افتاد . البته اتفاقش تاثیر خاصی تو زندگی من نداشت ولی همین که تصورم به حقیقت پیوست برام هیجان انگیز بود :)
همین، فعلنم نشستیم و به قول حافظ ستاره میشمریم  تا که شب چه زاید باز :)
پ‌نوشت: ایام فرجه را به بیهوده ترین حالت ممکن سپری میکنیم ، به بهانه ی اینکه : تولدم بود =)
۲ نظر
احسان .میم
۱۱ خرداد ۱۰:۵۲
تولدتون مبارک باشه.همیشه شاد باشید.
ششم تیر تولد کسیه که خیلی دوستش دارم،ولی نمیتونم پیشش باشم.

پاسخ :

ممنونم . شما هم همینطور
ای بابا :( به قول سهراب سپهری ، همیشه فاصله ای هست و عشق صدای فاصله هاست
محدثه //
۱۱ خرداد ۱۲:۱۹
شروع قدرتمند ٢٢ سالگى :d 

پاسخ :

اوهوم D=
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان