تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

فراموش کارانِ دوران

امروز توی تاکسی ، صدای خانمی که دو نفر اونور تر ازم نشسته بود و داشت با موبایل حرف میزد رو که شنیدم ، هی با خودم فکر کردم چقدر این صدا واسم اشناست !!! من این لحنو کجا شنیدم ؟؟
تا وقتی که داشت پول رو به راننده میداد ، از نحوه ی کرایه دادنش و کلاس کاریش - متاسفانه یا خوشبختانه همونجور که تو چندین پست قبلی گفتم به این مقوله خیلی اهمیت میدم ، یه جور شخصیت باکلاس و باپرستیژ-
فهمیدم کیه ! معلم ریاضی دوم راهنماییم . از همون لحظه تا حالا دارم فکر میکنم که اسمش چی بود ؟ ولی یادم نمیومد ، و این درحالیه که یه زمانی بهترین معلمم بود و خیلی دوسش داشتم .
بعد فکر کردم چند سال دیگه ، چهارسال،پنج سال،ده سال دیگه ، چی به سرمون میاد که اسم ادمهایی که امروز دوسشون داریم رو فراموش میکنیم ؟ چیزایی که این روزا برامون انقد مهمه ، چی میشه که تبدیل به هیچی میشن !

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان