پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۹۶
آدم ها وقتی خونه تنها میشن ، خیلی کارها ممکنه بکنن ، مثلا یکی میرقصه ، یکی تلویزیون نگاه میکنه ، یکی کتاب میخوانه
اما یکی مثه من تو خونه که تنها میشه شعر ها و پاراگراف های مورد علاقشو با صدای بلند واسه در و دیوار میخونه ، حتی گاهی صداشو ضبط هم میکنه ، واسه روزای خوب بعدیش ، که بغضشو یادش نره .
پی نوشت : امروز فروغ خوندم ، شعر " دلم برای باغچه میسوزد " رو ، و خط به خط ، کلمه به کلمه اس رو حس کردم . پیشنهاد میکنم بخوننیش ، با صدای بلند توی تنهایی ...
این قسمت لعنتیِ شعر :
من مانند دانش آموزی که درس هندسه اش را دیوانه وار دوست می دارد
تنها هستم
و فکر میکنم
و فکر میکنم
و فکر میکنم
و قلب باغچه در زیر افتاب ورم کرده است
و ذهن باغچه دارد ارارم ارام از خاطرات سبز تهی می شود .