تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

باشه ، یادم نمیره !

 

کتاب یادت نرود که رو همین الان تموم کردم . در کل بنظرم خیلی کتاب بیخودی بود . خیلی سطحی و دسته چندم . یه جاهایی از کتاب دیگه حالم داشت بهم میخورد از شوآف نویسنده که انگار میخواست بگه من درجریانم . تا میومدی تو عمق داستان بری و تحت تاثیر قرار بگیری یهو مارک کیف فلانی و برند روسری یا عطر اون یکی رو نام میبرد و گند میزد به حالت. مثلا شخصیت های داستان انسان های تحصیل کرده ی سن و سال داری بودن ولی نه تو دیالوگ ها و نه تو طرز فکر هیچکدوم ردی از پختگی یه آدم پنجاه ساله ی تحصیل کرده داشت و نه انگار که همه جز خانواده های بااصل و نسب بودن . یه نفرم که انگار شخصیت روشنفکر و متفاوت کتاب بود یه جا میره میبینه پسرش و زن سابقش تو یه محله ی متوسط و یه خونه ی کوچک رندگی میکنن بعد با خودش فکر میکنه که چرا پسرم باید اینجا زندگی کنه!!لیاقتش چیز دیگه ای! رسما یعنی ما ادمهای طبقه ی متوسط بی لیاقت و بدبختیم!بعد شخصیتهای کتاب نمیدونم چرا انقدر میخواستن کتاب خون بودن و موسیقی کلاسیک گوش کردن خودشون رو تو چشم بقیه کنن.عزیزم کلاسیک گوش میدی بده چرا منت سر بقیه میذاری . رمان خوب میخونی بخون چرا فکر میکنی خیلی خیلی با همه متفاوتی :/بعد نمیدونم نویسنده ی کتاب چرا انقدر با قشر پرستار مشکل داشت :))بعد اصلا حس میکنم کتاب یسری اشتباه تابلو پزشکی داشت:/ خلاصه بگم من پیر شدم تا این کتاب تموم شد !!!!!

 قشنگ انگار یسری دیفالتها رو نویسنده میخواست به زور تو کتاب بچپونه . تنها دلیلی که ادامه دادمش این بود که نمیخواستم یه کتاب دیگه به لیست کتابهای نصفه نیمه رهاشدم اضافه بشه .واقعا چرا با این کتاب یجوری رفتار شد انگار که چیزی متفاوت تر از رمان های مودب پوریه؟ حالا با همه ی اینا من فصل اخر کتاب احساسی شدم و گریه م گرفته بود:/ الحق که یک ایرانی اماده ی گریه هستیم ! حتی میتونیم به جای میخ روی دیوار نگاه کنیم و احساسی بشیم:/ 

اول پست میخواستم یه اشاره‌ای به کتای کنم و بعد در خصوص معنای زندگی و اینجور چیزا نطق کنم ولی عصبی شدم رشته‌ی کلام از دستم در رفت :/

۰ نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
من فقط دلم می‌خواد چیزهایی که تو همون لحظه بهش فکر کرده‌ام رو بنویسم، و به قضاوت شدن فکر نکنم.شاید چند وقت بعدش کاملا نظرم تغییر کنه ، چون همه چیز مدام درحال تغییره ، و این زندگیه!
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان